ارشان خان جان هدیه آسمونی

ساخت وبلاگ
سلام و صد سلام به گل پسرم وهمه همراهان وبلاگیمون مرداد ماهه و تعطیلات تابستانی. خانواده عمو روح الله و عمه زینب برای تعطیلات به تهران اومدن. البته خانواده عمه زینب یک هفته بعد از عمو اینا اومدن. بازار مهمونی و پیک نیک و مسافرت بر پا بود. آقا ابولفضل به همراه حسن البته من انقدر مشغول پذیرایی شدم که ارشان خان جان هدیه آسمونی...ادامه مطلب
ما را در سایت ارشان خان جان هدیه آسمونی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : darshan90e بازدید : 414 تاريخ : جمعه 12 خرداد 1396 ساعت: 3:38

یکروز که دراز کشیده و مشغول استراحت بودم، خان جان هم با وایت بورد و ماژیک هاش مشغول بود.  به من گفت مامان ببین اعداد را نوشتم خیلی جالب و عالی از یک تا ده را به انگلیسی و زیر آنها به فارسی نوشته بود. تشویقش کردم که انقدر با دقت و باهوشه بعد گفت مامان اما بنظرم اینطوری درست تره گفتم چرا اینطوری؟ گ ارشان خان جان هدیه آسمونی...ادامه مطلب
ما را در سایت ارشان خان جان هدیه آسمونی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : darshan90e بازدید : 143 تاريخ : جمعه 5 خرداد 1396 ساعت: 1:57

من ارشان روز 17 آبان 1390 ساعت 12:20در حالیکه تهران برفی بود به این دنیا پا گذاشتم بابام استاد دانشگاه و مامانم کارمند شرکت خصوصی بود که البته بعد از تولد من خودش  را باز خرید کرد تا تمام وقتش در کنارم باشه. بابا و  مامان دوست دارند من افتخار خودشون و همه مردم بشم منم تلاشم را انجام میدم تا به یاری خدا و پشتکار فراوان به اهداف عالیه دست پیدا کنم. یادم باشه که من توانایی بهترینها شدن را دارم.با سلاماز اينکه از وبلاگ ارشان خان جان ديدن می کنید از شما سپاسگزارم.من مامان ارشان کوچولو، با اين انگيزه که بتوانم عکسهای هر ساله فرشته مون را از کوچکی در يک جا جمع کنم و در آینده که به اميد خدا پسرم بزرگ و شکوفا شد به او هديه کنم، با کمک بابای ارشان اين وبلاگ را ايجاد کردم. آرزو دارم ارشان و همه نی نی های اين سرزمين و دنيا سالم و صالح باشند. الهی آمینسعی کردم برای راحتی کار، عکس ها را بصورت ساليانه طبقه بندی کنم و عکس های تولد هر ساله را نيز جداگانه ذخيره کنم. لطفا برای ديدن عکس های تولد و ... در کادر سمت راست و در قسمت موضوعات، روی موضوع مورد نظر کليک کنيد.موضوع : ارشان خان جان هدیه آسمونی...ادامه مطلب
ما را در سایت ارشان خان جان هدیه آسمونی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : darshan90e بازدید : 161 تاريخ : جمعه 13 اسفند 1395 ساعت: 0:42

من ارشان روز 17 آبان 1390 ساعت 12:20در حالیکه تهران برفی بود به این دنیا پا گذاشتم بابام استاد دانشگاه و مامانم کارمند شرکت خصوصی بود که البته بعد از تولد من خودش  را باز خرید کرد تا تمام وقتش در کنارم باشه. بابا و  مامان دوست دارند من افتخار خودشون و همه مردم بشم منم تلاشم را انجام میدم تا به یاری خدا و پشتکار فراوان به اهداف عالیه دست پیدا کنم. یادم باشه که من توانایی بهترینها شدن را دارم.با سلاماز اينکه از وبلاگ ارشان خان جان ديدن می کنید از شما سپاسگزارم.من مامان ارشان کوچولو، با اين انگيزه که بتوانم عکسهای هر ساله فرشته مون را از کوچکی در يک جا جمع کنم و در آینده که به اميد خدا پسرم بزرگ و شکوفا شد به او هديه کنم، با کمک بابای ارشان اين وبلاگ را ايجاد کردم. آرزو دارم ارشان و همه نی نی های اين سرزمين و دنيا سالم و صالح باشند. الهی آمینسعی کردم برای راحتی کار، عکس ها را بصورت ساليانه طبقه بندی کنم و عکس های تولد هر ساله را نيز جداگانه ذخيره کنم. لطفا برای ديدن عکس های تولد و ... در کادر سمت راست و در قسمت موضوعات، روی موضوع مورد نظر کليک کنيد.موضوع : ارشان خان جان هدیه آسمونی...ادامه مطلب
ما را در سایت ارشان خان جان هدیه آسمونی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : darshan90e بازدید : 100 تاريخ : جمعه 13 اسفند 1395 ساعت: 0:42

پسر نازنینم پاییز و زمستان خیلی هوای تهران آلوده هست. نزدیک تولدت بود و ما مشغول فکر کردن و برنامه ریزی برای جشن  تولدت بودیم که متاسفانه آلودگی هوای تهران کار دستمون داد و تو دچار حمله آسمی یا به اصطلاح عموم خروسک شدی.  بابایی اهواز بود.  به کمک دایی به بیمارستان رسوندیمت و بلافاصله بهت اکسیژن وصل کردند و بستری شدی انقدر پسر خوب و حرف گوش کنی هستی که همه پرستارها و دکترها از شما تعریف می کردند. موقع گرفتن نمونه و سرم زدن و ... انقدر همکاری می کردی که همه تعجب می کردند. با توجه به بارداریم برای من ماندن توی بیمارستان خیلی سخت بود اما حتی یکساعت طاقت دوری ازت را نداشتم و کل سه روز را خودم کنارت موندم. بابایی هم شب خودش را با پرواز بهمون رسوند اما اجازه ماندن پیش شما را بهش نمیدادن. با اینحال بابایی دایم توی بیمارستان حضور داشت و گاهی پشت در سالن میامد و منم شما را برای دیدنش میبردم. یک قضیه خیلی بامزه بود. همان اول که وارد اورژانس بیمارستان شدیم بعد از کارهای اولیه که روی شما انجام دادند، دکتر دستور بستری در بخش را داده بود و من  و دایی جون مشغول انجام کارها بودیم. دایی بغلت کرده بود ارشان خان جان هدیه آسمونی...ادامه مطلب
ما را در سایت ارشان خان جان هدیه آسمونی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : darshan90e بازدید : 182 تاريخ : دوشنبه 18 بهمن 1395 ساعت: 22:43

پسر عزیزم به این سرعت 5 سال از زندگیت گذشت. به چشم بر هم زدنی. دوست دارم لحظه به لحظه بزرگ شدنت را با تمام وجود حس کنم. سالها به سرعت میگذرند و به امید خدا بزرگ و شکوفا می شوی. امیدوارم اونموقع با خواندن این خاطرات لذت ببری و من هم از یادآوری و دیدنشون بارها و بارها لحظات زیبامون را زندگی کنم. امسال دو بار تولدت را جشن گرفتیم یکبار با خانواده بابایی( عمو رسول اینا و زن عمو زهرا) و یکبار هم با خانواده مامانی. آخه هماهنگ کردن همه برای یک روز سخت بود و به همین دلیل دو تا آخر هفته پشت سرهم برات جشن گرفتیم.  هفته اول با خانواده عمویی به شهر بازی سرزمین عجایب رفتیم.  بابایی بلیط جشنواره سرزمین عجایب را گرفته بود. تو و حسن و محیا می تونستید سه ساعت کامل از تمام وسایل شهر بازی استفاده کنید.  ارشان جان و محیا گلی فکر کنم به حسن آقا خیلی خوش گذشته بود چون کارت خودش را برداشته بود و به تنهایی سراغ بازیهای دلخواهش می رفت و ما کمتر او را می دیدیم با خودم فکر می کردم سه ساعت خیلی طولانی هست و چطور می خواهیم این همه ساعت توی شهربازی باشیم اما انقدر به شماها خوش گذشت که زمان به سرعت ارشان خان جان هدیه آسمونی...ادامه مطلب
ما را در سایت ارشان خان جان هدیه آسمونی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : darshan90e بازدید : 807 تاريخ : دوشنبه 18 بهمن 1395 ساعت: 22:43

من ارشان روز 17 آبان 1390 ساعت 12:20در حالیکه تهران برفی بود به این دنیا پا گذاشتم بابام استاد دانشگاه و مامانم کارمند شرکت خصوصی بود که البته بعد از تولد من خودش  را باز خرید کرد تا تمام وقتش در کنارم باشه. بابا و  مامان دوست دارند من افتخار خودشون و همه مردم بشم منم تلاشم را انجام میدم تا به یاری خدا و پشتکار فراوان به اهداف عالیه دست پیدا کنم. یادم باشه که من توانایی بهترینها شدن را دارم. با سلام از اينکه از وبلاگ ارشان خان جان ديدن می کنید از شما سپاسگزارم. من مامان ارشان کوچولو، با اين انگيزه که بتوانم عکسهای هر ساله فرشته مون را از کوچکی در يک جا جمع کنم و در آینده که به اميد خدا پسرم بزرگ و شکوفا شد به او هديه کنم، با کمک بابای ارشان اين وبلاگ را ايجاد کردم. آرزو دارم ارشان و همه نی نی های اين سرزمين و دنيا سالم و صالح باشند. الهی آمین سعی کردم برای راحتی کار، عکس ها را بصورت ساليانه طبقه بندی کنم و عکس های تولد هر ساله را نيز جداگانه ذخيره کنم. لطفا برای ديدن عکس های تولد و ... در کادر سمت راست و در قسمت موضوعات، روی موضوع مورد نظر کليک کنيد. موضوع : ارشان خان جان هدیه آسمونی...ادامه مطلب
ما را در سایت ارشان خان جان هدیه آسمونی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : darshan90e بازدید : 141 تاريخ : دوشنبه 18 بهمن 1395 ساعت: 22:43

من ارشان روز 17 آبان 1390 ساعت 12:20در حالیکه تهران برفی بود به این دنیا پا گذاشتم بابام استاد دانشگاه و مامانم کارمند شرکت خصوصی بود که البته بعد از تولد من خودش  را باز خرید کرد تا تمام وقتش در کنارم باشه. بابا و  مامان دوست دارند من افتخار خودشون و همه مردم بشم منم تلاشم را انجام میدم تا به یاری خدا و پشتکار فراوان به اهداف عالیه دست پیدا کنم. یادم باشه که من توانایی بهترینها شدن را دارم. با سلام از اينکه از وبلاگ ارشان خان جان ديدن می کنید از شما سپاسگزارم. من مامان ارشان کوچولو، با اين انگيزه که بتوانم عکسهای هر ساله فرشته مون را از کوچکی در يک جا جمع کنم و در آینده که به اميد خدا پسرم بزرگ و شکوفا شد به او هديه کنم، با کمک بابای ارشان اين وبلاگ را ايجاد کردم. آرزو دارم ارشان و همه نی نی های اين سرزمين و دنيا سالم و صالح باشند. الهی آمین سعی کردم برای راحتی کار، عکس ها را بصورت ساليانه طبقه بندی کنم و عکس های تولد هر ساله را نيز جداگانه ذخيره کنم. لطفا برای ديدن عکس های تولد و ... در کادر سمت راست و در قسمت موضوعات، روی موضوع مورد نظر کليک کنيد. موضوع : ارشان خان جان هدیه آسمونی...ادامه مطلب
ما را در سایت ارشان خان جان هدیه آسمونی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : darshan90e بازدید : 145 تاريخ : جمعه 19 آذر 1395 ساعت: 3:34

اواخر شهریور به پیشنهاد بابایی برای تغییر آب و هوا سفر کوتاهی به شهر دماوند و آبسرد داشتیم.  دماوند خیلی به تهران نزدیکه ولی برعکس تهران، آب و هوای بسیار تمیز و خوبی داره. درب و پنجره را که باز می گذاشتیم دیگه نیازی به کولر نبود با خودم فکر میکردم که چقدر داشتن خونه ویلایی خوبه.  بچه توی حیاط بازی کنه، چایی تازه دم را توی حیاط و روی تخت بخوری و از زندگی لذت ببری.  واقعا توی آپارتمان های امروزی بچه ها خیلی اذیت می شن. پسرکم هم خیلی توی حیاط بازی میکرد و شاد بود  پارک شهر آبسرد-  شکلک های خان جان چشمه اعلاء در شهر دماوند جای بسیار زیبا و سرسبزی بود با چشمه ای خنک و گوارا (آب چشمه قابل شرب بود) البته من که هیچوقت جرات نمی کنم از آب چشمه بنوشم هرچند کنار چشمه روی تابلو زده بود که آب آشامیدنی است آب چشمه بسیارزلال بود و از طریق آب نماها و کانالهایی به پایین هدایت می شد. عزیز دلم اونقدر توی آب بازی کرده بودی که همش نگران بودم که شب پا درد بگیری اما چون اولین باری بود که داخل آب رودخانه ای می رفتی چیزی نمی گفتم و خودم هم گاهی پاهام را توی آب می گذاشتم و لذت می بردم. هرچند بخاطر نی نی خ ارشان خان جان هدیه آسمونی...ادامه مطلب
ما را در سایت ارشان خان جان هدیه آسمونی دنبال می کنید

برچسب : سفر به دماوند,سفر به کوه دماوند,سفر به قله دماوند, نویسنده : darshan90e بازدید : 218 تاريخ : جمعه 12 آذر 1395 ساعت: 20:39

سلام به ارشان و دوستان عزیز تعطیلات محرم به پیشنهاد بابایی سفری ده روزه به بوشهر داشتیم. چون احتمالا عید 96 بدلیل دنیا اومدن نی نی مون دیگه نمیتونیم مثل هر سال به بوشهر بریم، تصمیم گرفتیم مهر ماه سفری به زادگاه بابایی داشته باشیم.  بابایی اهواز بودند. قرار شد من و ارشان و عزیز پری با هواپیما به بوشهر بریم و بابایی هم از اهواز به بوشهر بیان تا بعد از رسیدن ما به سمت خونه عزیز بوشهری حرکت کنیم. وقتی خان جان ساعت 5 صبح هوس بستنی میکنه اونم توی هوای سرد و عزیز جون هم طبق معمول هر چی ارشان بخواد براش میخره پسرم اولین باری بود که سوار هواپیما می شدی و تصوری از پرواز با هواپیما نداشتی. شاید فکر می کردی که مثل ترن هوایی باشه اما با ارتفاع بالاتر. به همین دلیل کمی میترسیدی و دایم از من می پرسیدی که خیلی بالا می ریم؟ اما حضور عزیز جون باعث شد کمتر استرس داشته باشی داخل هواپیما که شدیم بهت گفتم شماره ردیف 10 را پیدا کن. تو هم با دقت شماره ها را میخوندی تا به ردیف 10 رسیدیم و گفتی مامان اینجاست. کنار پنجره نشوندمت تا بتونی بیرون را هم ببینی. دایم بیرون را نگاه می کردی و وقتی هواپیما می خواست بلن ارشان خان جان هدیه آسمونی...ادامه مطلب
ما را در سایت ارشان خان جان هدیه آسمونی دنبال می کنید

برچسب : سفر به بوشهر,راهنمای سفر به بوشهر,خاطرات سفر به بوشهر, نویسنده : darshan90e بازدید : 389 تاريخ : جمعه 12 آذر 1395 ساعت: 20:39